Sunday, November 20, 2005

I HATE YOU



آهنگ سفر کرده است پرستوی مهاجر
می خواهد برود باز
وباز باید یک سال در آرزوی دیدنش انتظار بکشم
سالهاست می شناسمش...و منتظر می مانم
تا باز گردد و برایم لالایی چمن زاران و دریاها را سر دهد
تا باز گردد و برایم سرود زیبای رویش گلها را سر دهد
تا باز گردد و با خود نغمه عاشقی هدیه آورد
تا باز گردد و باز با خود عطر بهاران را بیاورد

و من یک سال منتظر می مانم تا باز گردد

و یک سال گذشت
کنج خلوتش را هر روز صبح می نگرم
و لانه کوچکی که بر درخت ساخته
چه انتظار شیرینی
امروز می آید
با کوله باری از لالایی و سرود و نغمه
می آید، با طلوع خورشید می آید
و باز انتظار
یک روز،یک هفته،یک ماه
یک سال....
ولی دیگر امیدی به باز گشتش نیست

امسال پرستوی دیگری آمده است
و باز من،امید،آرزو،انتظار،مرگ
و دیگر هیچ پرستویی را دوست نخواهم داشت

"Fati"

No comments: