Sunday, August 26, 2007

برهوت



خسته و خسته
خدایا.....دلم کلی گرفته
از آدمی که اونطرف آینه ایستاده بدم می یاد

خدایا....دلم تنگ شده
واسه خودم
دلم گریه می خواد

آروم آینه رو می شکنم
صداش همه رو از خواب بیدار می کنه
خودم رو گم کردم
دیگه خودم نیستم
احساس پستی بهم دست داده
همه حرمت ها شکسته شده
خدایا...من کی هستم؟؟
تو هم نمی دونی من کی هستم
با اونی که تو فکر می کردی خیلی فرق کردم

چی می خواستیم ، چی شد

گریه می کنم
واسه خودم
بازم دلم بارون می خواد
آب رفته رو نمی شه بر گردوند
ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است
از ماست که بر ماست
هر که بامش بیش ، برفش بیشتر

دوست دارم برم تو یه بیابون و تا جایی که می تونم فریاد بزنم
خدایا...نمی دونم کجایی ، ولی بیشتر از همیشه به تو نیاز دارم
خودم رو می خوام
تو یه برهوت گم شدم
تقصیر خودمه
خودم راه رو اشتباه رفتم
می خوام برگردم خدا جون
کمکم کن
تلاش می کنم
تشنمه
تو برهوت آب کجا بود
تشنه می میرم
به یاد بارون
دلم واسه خودم تنگ شده
من کجا هستم؟
کی هستم؟
فقط گریه می کنم


Monday, August 20, 2007

خدا منو دوست نداری؟ اشکِ منو در میاری؟




دلم باران را می خواهد و شاید تو ، تنها دلیل برای نم نم باران هستی


Monday, August 06, 2007

غریبه رفت .... من ماندم و



غریبه ای ز دور دست می آید
با دستانی پر ز مهر

امشب مهمانی ماه و مهتاب است
ناشناس دوستش می دارم

شاید از غربت تنگ یک دل عاشق آمده
که نگاهش این چنین با من آمیخته

غریبه ای ز دور دست می آید
با دستانی پر ز مهر

ولبخندی مملو از احساس گرم خورشید
ناشناس دوستش می دارم

غریبه ای ز دور دست می آید
با دستانی پر ز مهر

آمد و در کنارم ماند
ناشناس دوستش می دارم

غریبه ای آمد
احساسم را دزدید
ورفت

غریبه ای ز دور دست می آید
با دستانی پر ز مهر
از چشمانش بی زارم
و
مهرش را نمی خواهم

غریبه ای آمد
ویرانم کرد و رفت

"fati"