Saturday, June 26, 2010

خواب ها نشانه اند

خیره می شوم به نقطه ای نامعلوم
بی هوا می پرسم
آیا هنوز کسی هست که دلش برای من تنگ شود؟
صدایی نمی آید
می دانم کسی نیست
تنهاتر از آنم که حتی اندیشه ی وجود انسانی آرامم کند

خیره می مانم به عمق خالی احساس ترس عمیقی که نمی دانم ازکجا می آید و سراسر وجودم را می گیرد
فریاد می زنم آیا کسی هست که دلش برای خنده های من تنگ شده باشد؟

باز هم سکوت است و سکوت
می دانم باز هم کسی نیست
و من هم تنهاتر از خدا ، تنها می مانم

شب آرام دستش را بر روی پلک هایم می کشد و چشمانم را می بندد
و من باز هم در خواب مسافری را می بینم که بی هوا می رود
و من فریاد زنان در پی اش می دوم

بیدار می شوم
خواب ها نشانه اند
کسی در خواب بود
و من به دنبالش می دویدم

آی مردم
کسی هست؟
هنوز هم کسی هست که دلش برای من تنگ شود؟

کوچه های بی قراری
یکی پس از دیگری
می گردم
تک تکشان را
کسی انتظارم را نمی کشد
پس من چرا انتظار دارم؟

زندگی می شود کابوس مرگ فرار یک آدم
می شود اسیر رویای وجود
می شود دروغی پوچ که نمی دانم باورش کنم یا نه

آی ، آی ... با تو هستم
تو که خواب مرا ربوده ای
کجای دلتنگی شب پنهان شده ای؟
کجای این بی رحمی آغوش بسته ای؟

از تکرارش خسته نمی شوم ، فریادش می زنم
و هنوز هم باور دارم
خواب ها نشانه اند
فریاد می زنم آیا کسی هست؟

آسمان روشن می شود
خدا می درخشد
دست هایش را می گیرم
و باور دارم همیشه کسی هست که انتظارم را می کشد

Fati
بیست و دوم خرداد 1389