Saturday, March 15, 2008

بيا بيا كه مرا با تو ماجرايي هست


به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عـالم ازاوست
"سعدي"


عشق چيست؟
عشق را شايد بايد فهميد
عشق شايد هيچ نيست يا كه شايد همه چيز
عشق شايد كوس رسوايي يك دل باشد

عشق شايد آفتاب است فقط
يا كه شايد باران

عشق شايد دفتر نقاشي است
كه خطوط ذهنت را در آن خط خطي مي كردي

عشق شايد اينجاست
من نمي دانم
شايد آنجا باشد عشق

عشق شايد شمعي است
يا گل خوشبويي در باغچه خانه مان

عشق شايد دمي و بازدمي است

عشق شايد مردمك هاي سياه چشمي است
"چشم ها را بايد شست"
عشق را بايد شست

عشق شايد پر پرواز پرستو باشد
راستي...پسر همسايه پر پرواز پرستو را بست

عشق شايد بركه آبي است پر از ماهي ها
عشق شايد خزه هاي كف يك استخر است

عشق شايد برف هاي نوك يك قله كوه
يا كه شايد ره خوشبختي چندين ساله كه به پايان نرسيده است هنوز

عشق شايد من و توست
يا تو و من شايد

عشق شايد دنياست
رنگ رنگي و قشنگ يا كه شايد همه پنهان و كبود

عشق شايد يك خالق باشد
خالق ماه و زمين
خالق باران ، شمع
خالق من ، تو ، او
خالق هر چه كه بوده ، خالق هر چه كه هست

عشق را بايد ديد

عاشقم من امشب

"Fati"
1386/12/25

No comments: