Wednesday, April 19, 2006

تا به کجا ، تا به کی؟



برکه های بی آب
جنگلی خشکیده
آفتابی خاموش
حسرت ذره ای از آب زلال
حسرت قطره ای از لطف و صفا
مهربانی گم شد
دره ها طوفان شد
آب دریا خشکید
خانه ها خاکستر
شاخه گل پژمرد

شاید آمد روزی
آمد و مهمان شد
قلب من تاریک است
نور مهتاب کجاست؟

شاید آمد روزی
پشت پرچین خیال
پشت حوض ماهی
پشت خاکستری شعر سکوت
ناله سر داد بیا
آمد و مهمان شد
قلب من تاریک است
روشنایی ها کو؟

شاید آمد روزی
با سبدها گل سرخ
با نگینی الماس
تاج شاهی ، گل یاس

شاید آمد روزی
با دلی پر ز امید
با نگاهی مبهوت
با صدایی خاموش
قلب من تاریک است

او دگر نیست خیال
او کلامی مرده است
او نمی آید باز
می رود
می رود سوی دگر
راه ما نیست یکی
و منم سوی دگر خواهم رفت

"Fati"

دیروز رفتم مثنوی معنوی خریدم


No comments: